ویدیو ویدی

 

 

و گالری

گالری عکس

گالری تصاویر گالری 0000

ابزار رایگان وبلاگ

0000 .................................



در این وبلاگ
در کل اینترنت
................................. خدا بود

دانلود آهنگ
خدا بود ...............................
....................................... فال حافظ

فال حافظ

فال حافظ .....................
..................... وبلاگ امیر حسین اکبریان ........  دست دادن با خدا - خاطرات سفر کربلا (14) -
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
..... وبلاگ امیر حسین اکبریان .....

بنام خدا
خاطرات سفر کربلا (14)

صبحانه رو میل کردیم و زدیم بیرون. از کنار پیاده رو به سمت مقام قطع شدن دست چپ حضرت عباس حرکت کردیم. طبق معمول، کنار این مقام، دستفروشان خوش شانسی حاضر بودند که پارچه متبرک می فروشند. آقا احمد یکی دو تکه خریدند. جایگاه رو بوسیدیم. سوز این مقام، از آنجاست که دست چپ آقا، اینجا قطع شده و مشک آب رو که حالا چند تیر هم بهش فرو رفته و آب از کنار جای نیزه ها، بیرون میزنه، ساقی عطاشای کربلا، به دهان مبارک گرفته اند. اینجاست که امید آقا قمر بنی هاشم از رساندن آب به خیمه ها قطع میشه، و شاید کمی جلوتر هست که عمود آهنین به فرق مبارکشون اصابت می کنه. اینجاست که دست چپ بزرگ دلاور ملکوت آسمانها، تندیس وفا و عشق و ارادت، به زمین می افته. واقعاً اینجاست که باید بر زمین نشست و امید طلبید. اینجا جای امید گرفتن است از دست بر زمین افتاده. اینجا جای دستگیری است. اینجا جای دستبوسی است...
چند صدمتر که جلوتر می رویم به مقام قطع شدن دست راست حضرت می رسیم. قشنگ مشخص است که حضرت، شتابان سوار بر توسن آسمانی، پس از آنکه مشک را از آب فرات پرکرده اند، و آب را در حسرت لبهای خشک خود، نهاده اند، به سوی خیمه ها در حرکت بوده اند. پس از انکه آن روسیاه ابد، با نامردی تمام، دست راست ایشان را قطع می کند، حضرت مسیر خود را به سمت راست و به سوی جایگاه خیمه ها، کج می کنند. و مقام دست چپ، در این مسیر واقع شده است: بین خیمه گاه و مقام دست راست...
شاید با قطع شدن دست راست، حضرت می پندارند که باید به هر قیمتی آب به خیمه گاه برسد و مسیر را کج می کنند... شاید از آن دور، برق چشم کودکان تشنه ای را می بینند که بی صبرانه منتظر آب هستند (لِیش تَاَخَّر عَبّاس...) شاید...
نمی دانم... مقام دست راست حضرت، شکوه و حماسه عجیبی دارد. شاید بخاطر آن شعری است که حضرت می خوانند : به خدا سوگند اگر دست راستم را قطع کردید، بدانید که ابداً از حمایت دینم دست بر نمی دارم...
اینجا هم آدم باید بنشیند. اسب خیال را بتازاند و تا اوج عرش، آنجا که ملائک دارند دست افشانی می کنند، بتازد. وقتی حضرت به اینجا میرسند، به یقین در عرش ولوله ای برپاست. ملائک، همه مدهوشند از لبان تشنه ای که به آب، نه گفت. خدا هم از آن بالا، دارد لبخند می زند. می نازد به این بنده اش. و مولا امیرالمومنین، دارند احسنت و مرحبا سر میدهند به این فرزند و بنده صالح.
اینجا دست راست عباس نیست که بر زمین می افتد، که دست راست حسین است... اینجا بازوی اسلام بر زمین می افتد، تا در دلهای مومنین، تا ابد، برافراشته بماند.اینجا پاره ای از دل صدچاک حسین، بر زمین می افتد، تا گواهی باشد بر مظلومیت خاندان طهارت، بر بندگی بندگان بزرگ خدا و پناهگاهی برای گرفتن دستهای ما.  اینجا باید با خدا، بیعتی دوباره داشت. اینجا جای دست دادن با خداست: با دست راست. اینجا دستی به خدا داده شده، که گرم، فشرده شده و بازنگشته. اینجا هنوز دست خدا باقیست. اینجا باید با خدا دست داد...


ادامه دارد...



تاریخ : سه شنبه 85/10/26 | 3:2 عصر | نویسنده : امیرحسین اکبریان | نظر


  • paper | خرید رپرتاژ | فروش رپورتاژ آگهی ارزان
  • الگوریتم | فال تاروت نه کارتی
  • وبلاگ امیر حسین اکبریان