امام صادق علیه السلام فرمودند :
"ذکر الموت یمیت الشهوات و یقلع منابت الغفله و یقوی القلب بمواعد الله ویرق الطبع ویکسر اعلام الهوی ویطفی نار الحرص و یحقر الدنیا;
یاد مرگ شهوتها را از یاد می برد وریشه های غفلت را یکسره بر می کند و دل انسان را با وعده های الهی محکم می کند و روحیه انسان را از قساوت به لطافت سوق می دهد و نشانه های هوس ها را می شکند وآتش حرص را خاموش ودنیا را در جلوی چشمان انسان کوچک می کند ".
بحار الانوار،جلد 6 ،صفحه 133
از گناه متنفر باش اما گناهکار را دوست داشته باش «آگوستین»
در روایت است که همیشه با وضو باشد حقتعالی هفت خصلت به او کرامت می کند
اول: انکه ملائکه بمصاحبتش رغبت نمایند
دوم: انکه اعضاء و جوارحش در تسبیح باشند
سوم: انکه تکبیر اول در جماعت از او هرگز فوت نشود
چهارم: انکه در وقت خواب حق تعالی چند ملک را موکلش گرداند تا او را از شر جن و انس محافظت نمایند
پنجم: انکه سکرات مرگ بر او اسان شود
ششم: انکه تا زمانیکه با وضو باشد در پناه وامان خدا باشد
هفتم: انکه قلم از ثوابش همیشه تر باشد (پس بیاید همیشه با و ضو باشیم) منبع: مناهج الشارعین نوشته بالا برگرفته از کتاب ارزش و اهمیت نماز به زبان ساده حتمی مطالعه کنید
یکی از فرزندان پیامبر (ص),به نام ابراهیم در کودکی از دنیا رفت,اندکی پس از مرگ او خورشید گرفت,مردم گمان کردند که این خورشید گرفتگی به خاطر فوت ابراهیم است.ولی پیامبر(ص)فورا مردم را جمع نمود و فرمود: گرفتن خورشید به خاطر مرگ فرزندم نبوده است.
او بدین وسیله مردم را از جهل و خرافه حفظ نمود.در حالی که اگر هر سیاستمداری بود با شعار "هدف وسیله را توجیه می کند"از تصور و فکر غلط مردم سوء استفاده می کرد و علاقه ناروای آنان را می ستود.
از کتاب سیره پیامبر اکرم با نگاهی به قران کریم نوشته : حجه الاسلام محسن قرائتی صحفه 42
آدم ها به هم گل می دهند ، چون معنای حقیقی عشق در گل ها نهفته است . کسی که بکوشد صاحب گلی شود ، پژمردن زیبایی اش را هم خواهد دید . اما اگر به همین بسنده کند که گلی را در دشتی بنگرد ، همواره با او خواهد ماند. چون آن گل با عصر هنگام ، با غروب خورشید ، با بوی زمین خیس و با ابرهای افق آمیخته است ... پائولو کوئیلوادامه مطلب...
بچه ها داشتند منطقه را پاک سازی می کردند.صبح عملیات [قدس پنج] بود.نماز نخوانده بودم.رفتم وضو گرفتم.ایستامبه نماز,
کنارپاستگاه الیچ.هنوز رکعت اول را تمام نکرده بودم که دو نفر عراقی از توی آب بیرون امدند.نتوانستم باقی نماز را بخوانم.حفظ جان واجب بود.با اسلحه به طرفشان رفتم.لباسشان خیس بود.می لرزیدند.اسلحه نداشتند.رفتم برایشان لباس آوردم.به عربی پرسیدم:«شما زیر آب چکار می کردید؟»
گفتند«دیشب وقت عملیات,قایق های ما را عقب بردند تا نتوانیم فرار کنیم.از ترس رفتیم توی نیزارها.وقتی دیدیم داری نگاهمان می کنی,از ترس خود را تسلیم کردیم.»
اما من اصلا به نیزار نگاه نکردهم,فقط نماز می خواندم.
مطالب جدید تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.