ویدیو ویدی

 

 

و گالری

گالری عکس

گالری تصاویر گالری 0000

ابزار رایگان وبلاگ

0000 .................................



در این وبلاگ
در کل اینترنت
................................. خدا بود

دانلود آهنگ
خدا بود ...............................
....................................... فال حافظ

فال حافظ

فال حافظ .....................
..................... وبلاگ امیر حسین اکبریان ........  کتاب فرزند ملت قسمت دوم -
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
..... وبلاگ امیر حسین اکبریان .....

کتاب فرزند ملت قسمت دوم

گزارش- خاطره هایی درباره ی دکتراحمدی نژاد

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید!

منبع : رجانیوز

طراح و صفحه آرائی: حامی دکتر احمدی نژاد

45

شهردارى براى کارمندان و خانواده هایشان سفر زیارتى تدارک دیده

بود. تمام کارکنان وخانواده هایشان با هواپیما به این مسافرت رفتند جز

گزارش- خاطره هایی درباره ی دکتراحمدی نژاد 19

خانواده ى شهردار که دکتر با هزینه ى خودش آنها را با قطار فرستاد.

46

در سفر زیارتى مشهد که شهردارى براى خانواده ى کارکنان تدارک

دیده بود. همه،حتى خانواده ى دکتر در هتلى اسکان داده شدند که

طرف قرارداد با شهردارى بود. روز آخر، دکتر صورت حساب مربوط

به اسکان خانواده اش را از هتل گرفت و از جیب خودش پرداخت.

47

براى کار به عنوان منشى دکتر رفته بودم نهاد ریاست جمهورى. قبل

ترها از پذیرایى هاى ریاست جمهورى و بریز و بپاش هاى آنجا زیاد

شنیده بودم. اما در دوره ى ریاست جمهورىِ دکتر احمدى نژاد پذیرایى

چایى تلخ با قند بود. بشقاب بیسکویتى روى میز بود که هر وقت مى

رفتم داخل اتاق دکتر، آن را آنجا مى دیدم. یک باردور از چشم دکتر

روى پوشش نایلونى روى بیسکویت ها یواشکى با روان نویس یک

ضربدر کوچک کشیدم. مى خواستم مطمئن شوم دکتر واقعا" به اندازه

ى یک بشقاب بیسکویت هم از اموال ریاست جمهورى استفاده نمى

کند. اما هنوز که هنوز است، سه سال ازریاست جمهورى ایشان مى

گذرد و خدمتکارها هر ماه بشقاب بیسکویت دست نخورده راعوض

مى کنند!تاماه بعد که دوباره بشقاب جدیدى روى میز بگذارند وبشقاب

قبلى را دست نخورده ببرند!

48

بعد از واگذارى استاندارى، اهالى اردبیل وقتى در تهران کارشان به

مشکل برمى خورد، براى حل مشکلشان به دکتر مراجعه مى کردند.

آنهایى که خانه ى دکتر را مى شناختند مى آمدند خانه ى دکتر. مهمان

ها با خودشان براى دکتر سوغاتى مى آوردند. از عسل سبلان گرفته تا

20 فرزند ملت

ماست محلى و... خانواده ى دکتر از آنها به خوبى پذیرایى مى کردند. اما

دکتر اجازه نمى داد بچه هایش از آن سوغاتى ها استفاده کنند. مى گفت

مهمان ها چون با من کار داشتند، اینها را آورده اند. وهمه را می بخشید.

49

خانمى که با همسر دکتر در اردبیل دوستى و رفاقت داشت، موقع

بازگشت ازاردبیل،یک قاب عکس نفیس به اوداد. یک تخته قالیچه هم

دوست مهدى، به او هدیه کرده بود. هر دوى هدیه ها را در تهران،همسر

دکتر به کمیته ى امداد امام اهداء کرد!

50

زمانى که استاندارى را تحویل داد و به همراه خانواده به تهران

برگشت،مردم اردبیل براى قدردانى از او یک وانت تابلو، قالیچه و

فرش دستباف، قاب عکس،کارت تبریک و...به عنوان هدیه براى دکتر

فرستادند. دکتر از قدر شناسى مردم اردبیل تشکر کرد. امابه جز کی

تابلو "وإن کیاد" همه ى هدایا را بخشید.

51

وقتى شهردار بود، در سفرهاى درون شهرى اگر بچه ها بیسکویتى چیزى

تعارفش مى کردند، اول مى پرسید مال اداره است یا شخصى است؟

اگر مال اداره بود، نمى خورد. امّا اگر شخصى بود مى خورد و در اولین

فرصت، پولش را حساب مى کرد. یک بار منشى مخصوص دکتر از قم

برایش دو قوطى سوهان آورده بود. مدتى گذشت و منشى از این که

یک بار هم که شده دکتر فراموش کرده با او حساب کند،خوشحال بود.

دو-سه هفته اى از ماجرا گذشت. یک روز دکتر مهمان داشت. از منشى

خواست براى مهمانش میوه تهیه کند. بعد از رفتن مهمانها، اورا صدا کرد

و پرسید:آن دوقوطى سوهانى که برایم خریده بودى، قیمتش چه قدر شده

گزارش- خاطره هایی درباره ی دکتراحمدی نژاد 21

بود؟ بگو با پول میوه هایى که امشب خریدى، یک جاحساب کنیم.

52

در دوره ى نهم انتخابات ریاست جمهورى در ستاد انتخاباتى دکتر

احمدى نژاد از لحاظ مالى به شدت تحت فشار بودیم و براى چاپ

جزوه و... بودجه اى در اختیارمان نبود. بعضى از احزاب پیغام دادند

حاضرند کل بودجه ى ستاد را تقبل کنند. وقتى پیشنهاد آنها را به

دکتر منتقل کردیم. دکتر گفت: از خدا خواسته ام اگر می خواهد این

مسئولیت را به گردنم بگذارد زیر دِین هیچ کسى نباشم و اجازه نداد

کمک آنها را قبول کنیم.

53

در زمان شهردارى یک بار در حین کار، دچار افت شدید فشار خون

شده،او را سریع به بیمارستان رسانده بودند. پزشک معالج که با دکتر

آشنایى داشت، به او گفته بود: چرا این قدر به خودت فشار مى آورى.

بدنت خیلى ضعیف شده. غذا خوب نمى خورى،کم مى خوابى،زیاد

کار مى کنى.حداقل آجیل و خشکبار بخور که کمى تقویت شوى.

***

هفته اى یک بار به دیدن دکتر در شهردارى مى رفتم. قضیه ى کسالتى

که براى دکتر پیش آمده بود را شنیدم. براى دکتر نامه نوشتم که شما

وظیفه دارید مراقب سلامتى خودتان باشید. در سفر زیارتى هم که به

مشهد داشتم به عنوان سوغاتى برایش پسته خریدم و همراه نامه به دکتر

دادم. گفت هدیه قبول نمى کند. متوجه دلخورى من شد. پسته ها را

گرفت. ریخت داخل ظرفى که روى میزش بود. از دفتر آمد بیرون. داد

به آبدار چى شهردار.گفت آقاى.... از مشهد سوغاتى آورده. بین بچه ها

پخش کن. همه از آن پسته ها خوردند،سه چهار تا ته ظرف پسته مانده

22 فرزند ملت

بود که آنها را هم خودش خورد. چند روز بعد توى دانشگاه دکتر را

دیدم. یک روز در هفته براى تدریس مى آمد. دست کرد توى جیبش.

یک مشت نخودچى کشمش در آورد وگفت: من حرف شما را گوش

کردم.اینها را خانمم تهیه کرده. خودت بخور.به بچه ها هم بده.

54

وقتى دکتر به ریاست جمهورى انتخاب شد، مى خواست در همان

منزل شخصیش در نارمک سکونت کند. از لحاظ امنیتى به ایشان چنین

اجازه اى داده نشد. براى همین مجبور شد به پاستور بیاید. آنجا هم

یکى از خانه هاى قدیمى را براى سکونت انتخاب کرد که گویا در

سالهاى ریاست جمهورى آیت ا... خامنه ای،خانواده ى ایشان هم آنجا

سکونت داشتند. ما بچه هاى محافظ منتظر بودیم دکتر سفارش خرید

وسایل زندگى نو را براى خانه ى جدید به نهاد ریاست جمهورى

بدهد. امّا دکتر مختصرى وسایل زندگى از منزل مادر خانمش که گویا

بلااستفاده مانده بود، به خانه ى پاستور آورد. تنها خریدشان در این

خانه آن هم با هزینه ى شخصى؛یک اجاق گاز ایرانى بود.

55

در انتخابات ریاست جمهورى سال 1384 برخى رقباى دکتر انواع

تخریب ها را علیه ایشان داشتند.حتى شابع کرده بودندکه آقا فرموده

فلانى بیاید و فلانى نیاید! عید آن سال براى دکتر و خانواده اش مشخص

شد همه ى این حرف ها دروغ بوده. امّا تخریب ها شدت بیشتر ى

گرفت. در این میان حتى بچه هاى دکتر به شدت تحت فشار روانى

قرار گرفته بودند، امّا دکتر آن قدر به خدا توکل داشت که مصمم و

استوار در مقابل همه ى هجمه ها ایستاده و حتى به خانواده اش هم

خود او آرامش و انرژى مى داد. این هجمه ها با ریاست جمهورى او

هم به پایان نرسید. امّا حالا دیگر دکتر و خانواده اش عادت کرده اند.

گزارش- خاطره هایی درباره ی دکتراحمدی نژاد 23

گاهى بچه هایش شایعه اى را که علیه او راه افتاده براى پدر تعریف مى

کنند و همگى به آن مى خندند.

56

درجریان



تاریخ : سه شنبه 88/3/12 | 1:5 عصر | نویسنده : امیرحسین اکبریان | نظر


  • paper | خرید رپرتاژ | فروش رپورتاژ آگهی ارزان
  • الگوریتم | فال تاروت نه کارتی
  • وبلاگ امیر حسین اکبریان